سفارش تبلیغ
صبا ویژن
میدان انقلاب بدون شرح

 

لازم به یادآوری است که مقام معظم رهبری در بیاناتی که در هفدهمین اجلاس سراسرى نماز در تاریخ 29/8/87 در ارتباط با استفاده از نماد هابیان فرموده بودند به مسئولین متذکر این موضوع شده بودند که : "صهیونیستها هر نقطه‏ى دنیا که خواستند یک ساختمانى بسازند، آن علامت نحس ستاره‏ى داوود را سعى کردند یکجورى رویش تثبیت کنند.کار سیاسى‏شان اینجورى است."

 منبع : پایگاه خبری تحلیلی صراط


+ نوشته شـــده در دوشنبه 90 اردیبهشت 12ساعــت ساعت 9:39 عصر تــوسط مرتضی صادقی | نظر
برچسب ها: اجتماعی
پنج سفارش امام محمد باقر(علیه السلام)

 «أُوصیکَ بِخَمْس: إِنْ ظُلِمْتَ فَلا تَظْلِمْ وَ إِنْ خانُوکَ فَلا تَخُنْ، وَ إِنْ کُذِّبْتَ فَلا تَغْضَبْ، وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلا تَفْرَحْ وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلا تَجْزَعْ.»

تو را به پنج چیز سفارش می کنم :

1-  اگر مورد ستم واقع شدى ستم مکن

2-  اگر به تو خیانت کردند، خیانت مکن

3- اگر تکذیبت کردند، خشمگین مشو

4- اگر مدحت کنند، شاد مشو

5- و اگر نکوهشت کنند بیتابى مکن.


+ نوشته شـــده در دوشنبه 90 اردیبهشت 12ساعــت ساعت 9:17 عصر تــوسط مرتضی صادقی | نظر
برچسب ها: مذهبی
مناره کج !!!

می گویند حدود 700 سال پیش، در اصفهان مسجدی می ساختند. روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام می دادند. پیرزنی از آنجا رد می شد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه! کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت : چوب بیاورید ! کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. و مدام از پیرزن می پرسید: مادر، درست شد؟!! مدتی طول کشید تا پیرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت... کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟!  معمار گفت : اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت می کرد و شایعه پا می گرفت، این مناره تا ابد کج می ماند و دیگر نمی توانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم... این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !


+ نوشته شـــده در یکشنبه 90 اردیبهشت 11ساعــت ساعت 11:15 عصر تــوسط مرتضی صادقی | نظر
برچسب ها: اجتماعی، مدیریت
حکایت مورچه

مورچه هر روز صبح زود سر کار می‌رفت و بلافاصله کارش رو شروع می‌کرد. با خوشحالی به میزان زیادی تولید می‌کرد. رئیسش که یک شیر بود، از اینکه می‌دید مورچه می‌تواند بدون سرپرستی بدین گونه کار کند، بسیار متعجب بود. بنابراین فکر کرد که اگر مورچه می‌تواند بدون هیچ گونه سرپرستی بدین گونه تولید کند، پس با داشتن یک سرپرست حتما میزان تولیدش بسیار بالاتر خواهد رفت. او بدین منظور سوسکی را که تجربه بسیار زیادی در سرپرستی داشت و به نوشتن گزارشات عالی شهره بود، استخدام کرد. اولین تصمیم سوسک راه اندازی دستگاه ثبت ورود و خروج بود. او همچنین برای نوشتن و تایپ گزارشاتش به کمک یک منشی نیاز داشت. عنکبوتی هم مدیریت بایگانی و تماس‌های تلفنی را بر عهده گرفت. شیر از گزارشات سوسک لذت برده و از او خواست که نمودارهایی که نرخ تولید را توصیف می‌کند تهیه نموده که با آن بشود روندها را تجزیه و تحلیل کند. او می‌توانست از این موارد در گزارشاتی که به هیئت مدیره می‌داد استفاده کند. بنابراین سوسک مجبور شد که کامپیوتر جدیدی به همراه یک دستگاه پرینت لیزری بخرد. او از یک مگس برای مدیریت واحد تکنولوژی اطلاعات استفاده کرد. مورچه زمانی که بسیار بهره ور و راحت بود، از این حد افراطی کاغذبازی و جلساتی که بیشترین وقتش را هدر می داد متنفر بود. شیر به این نتیجه رسید که زمان آن فرا رسیده که شخصی را به عنوان مسئول واحدی که مورچه در آن کار می‌کرد را معرفی کند. این سمت به جیرجیرک داده شد. اولین تصمیم او هم خرید یک فرش و نیز یک صندلی ارگونومیک برای دفترش بود.این مسئول جدید یعنی جیرجیرک هم به یک کامپیوتر و یک دستیار شخصی که از واحد قبلی‌اش آورده بود، به منظور کمک به برنامه بهینه‌سازی استراتژیک کنترل کارها و بودجه نیاز پیدا کرد. اکنون واحدی که مورچه در آن کار می‌کرد، به مکان غمگینی تبدیل شده بود که دیگر هیچ کسی در آنجا نمی‌خندید و همه ناراحت بودند.در این زمان بود که جیرجیرک، رئیس یعنی شیر را متقاعد کرد که نیاز مبرم به شروع یک مطالعه درخصوص سنجش شرایط محیطی دارد. با مرور هزینه‌هایی که برای اداره واحد مورچه میشد، شیر فهمید که بهره‌وری بسیار کمتر از گذشته شده است. بنابراین او جغدی که مشاور شناخته شده و معتبر بود را برای ممیزی و پیشنهاد راه حل اصلاحی استخدام نمود. جغد سه ماه را در آن واحد گذراند و با یک گزارش حجیم چند جلدی باز آمد. نتیجه نهایی این بود: "تعداد کارکنان بسیار زیاد است". حدس می زنید اولین کسی که شیر اخراج کرد چه کسی بود؟ مسلما مورچه ! چون او عدم انگیزه اش را نشان داده و نگرش منفی داشت.


+ نوشته شـــده در شنبه 90 اردیبهشت 10ساعــت ساعت 10:16 عصر تــوسط مرتضی صادقی | نظر
برچسب ها: مدیریت
شعر جدید کاظم رستمی بمناسبت شهادت حضرت زهرا(س)

بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسول الله(صل الله علیه و آله):
ان الله یرضی لرضا فاطمة ویغضب لغضبها
صبح، می بارد نیلی از پلک نگاه
می‌‌نوازد نرم، سرمای پگاه
دست آرام نسیم از موی مه
ترد، می‌موید به گلبرگ گیاه
از نیام نای حق هو می‌کشد
یا کریم مانده در شولای آه
ابر بغض آمد بهارم غم گرفت
غربت تاریخ می‌بارد به چاه
زهر صبری در گلویی گر گرفت
دل دل تصویر می‌رامد به راه
شرم شعر از وصف ماه خون چکان
می‌زند در ذهن بیدل نبض آه
آهی از تصویر قمری خون گرفت
رنگ نیلوفر گرفت آهنگ ماه
کیف اصبحتِ دلیل خلق نور؟
رنگ رو بر سر دل باشد گواه...
آه یادت رفت شعر نو بهار
غنچه سرخ شقایق‌ها سیاه
عیش مردم را منقص کرده‌ای
غم اگر داری که دارد این گناه؟
قصه کوته می‌شود چندی دگر
عیشتان دائم شود زین گاه گاه
می‌پرد قمری، بسان سینه سرخ
می‌برد او را سلیمان، شامگاه
خط خون و صبر سابیدن به زخم
تا طلوع عصر شاه کم سپاه
 
*****
خط سرخ امروز هم خط غم است
جام زهر و فتنه... لؤلؤ، قتلگاه
حیدر ای هوی یتیمان فدک
ای ولی مطلق ای تنها پناه
ذوالفقارت سایه بر بحرین کن
شیعه جز دستت ندارد تکیه گاه
آن یدالله اجابت کن قنوت
گو بیاید وتر دین حق ز چاه
رایت دین محمد بر شود
یا اله آمین و یا الله آه

+ نوشته شـــده در چهارشنبه 90 اردیبهشت 7ساعــت ساعت 9:55 عصر تــوسط مرتضی صادقی | نظر
برچسب ها: مذهبی
حکایت آخرین ساخت بنّای پیر

بنّای پیری قصد داشت ساختن خانه را رها کند و کهن سالی را در کنار همسر و خانواده اش سر کند .
کارفرمای او از این که کارگر پر تلاش و زحمتکش خو را از دست می دهد ، ناراحت بود . اما هرچه کرد نتوانست او را به ماندن راضی کند ، لذا از او خواست که به عنوان آخرین کار ، تنها یک خانه دیگر بسازد . پیر مرد بنّا با تمام نارضایتی آخرین خواسته کارفرمای خود را نیز اجابت کرد و مشغول ساختن خانه شد . اما به خاطر بی میلی و نا رضایتی از انجام این کار ، ساختن خانه را با بی حوصلگی وکم کاری و استفاده از مواد و مصالح نا مرغوب با کیفیت پایین انجام می داد .
کار ساختن خانه که به پایان رسید ، کارفرما،بنا را صدا زد و درحالی که کلید خانه ساخته شده را به او می داد گفت  : “این خانه آخرین کار توست و من آن را به پاس زحمات بی دریغ تو در این سال ها ان را به تو هدیه می دهم.”
تحلیل رفتاری :
  • همیشه کاری را که به شما می سپارند ، درست و کامل انجام دهید . همان گونه که گویی برای خود شماست .
  • وقتی هدف با کاری که انجام می دهیم مغایر باشد ، نتیجه رضایت بخش نخواهد بود . (در این جا کار خانه ساختن بود و هدف زود تر در کنار خانواده زندگی کردن . )
تحلیل مدیریتی :
  • خسته شدن و دلزدگی از یک شغل و اصرار زیاد کارفرما به انجام آن معمولاً نتیجه خوبی حاصل نخواهد کرد.
  • کارمند ناراضی را رها کنید تا سرنوشتش را جای دیگر بیابد .
  • قدر دانی از کارکنان را یک اصل باید دانست .
  • وقتی افراد را از هدف آگاه کنیم ، کار را بهتر انجام می دهند .

+ نوشته شـــده در سه شنبه 90 اردیبهشت 6ساعــت ساعت 2:6 عصر تــوسط مرتضی صادقی | نظر بدهید
برچسب ها: مدیریت
پیامک ویژه روز معلم اردیبهشت ماه 90

 

عارفان علـم عاشـق می شوند / بهـترین مردم معلـم می شـوند
عشق با دانش متمم می شود / هر که عاشق شد معلم می شود
روز معلم مبارک باد
 
***********
معلم را بخش کردم اولش محبت آخرش محبت .
  خدا تو را می خواست و انتخاب حق خدا بود .
دانای عشق روزت مبارک
 
***********
سپاسگزار معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت ، نه اندیشه ها را . . .
 
از پدر گر قالب تن یافتیم / از معلم جان روشن یافتیم
  استاد و معلم عزیز ، هر روزت مبارک
 
 ***********
سلامت گفتم پیامم دادی ، پیامت چراغ راه زندگیم شد
 و مرا به سرزمین نور و آگاهی هدایت کردی .
ای آینیه تمام نمای عشق و محبت و ایثار ، هر روزت مبارک باد . . .
 
 ***********
معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است.
 اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای ، رهایش کن
و اگر عشق توست مبارکت باد. (شهید رجایی)
  معلم هدفت عشق است و ایثار
 
***********
هزاران خفته از عشق تو بیدار
روزت مبارک
 
 ***********
جنبندگان زمین، ماهی‌های دریاها، و هرکوچک و بزرگی در زمین خدا و آسمان او
برای معلم خوبی‌ها، استغفار می‌نمایند. امام صادق(علیه السلام)
 
***********
معلم را بر پدر شرف باشد به قدر آن که روح را بر جسم شرف است.
زیرا معلم سبب کمال و تربیت روحانی است و پدر سبب تربیت جسمانی .
 
***********
معلمى، مهری است که از روز ازل با گل آدمی سرشته شد
تا مردم از ظلمات جهل به نور دانایی رهنمون شوند.
 
***********
آبی‌ترین، دریایی‌ترین و آسمانی‌ترین تقدسِ زندگی‌مان !
دستان‌تان را بوسه می‌زنیم. روزتان مبارک
 
***********
معلم عزیزم دوستت دارم!
به او بگویید دوستش دارم به او که قلبش به وسعت دریایست
که قایق کوچک دا من در آن غرق شده.
به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نور و شعر و ترانه برد.
وچشم هایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد.
 
***********
معلم معلم
شمع شدی شعله شدی سوختی
تا هنرت را به من آموختی
” معلم عزیزم روزت مبارک “
 
***********
خدای اطلسی ها با تو باشد / پناه بی کسی ها با توباشد
تمام لحظه های خوب یک عمر / به جزء دلواپسی ها با تو باشد
معلم عزیزم روزت مبارک
 
***********
صدها شاخه گل مریم تقدیم شما باشد که برای من در جهان بهترین هستید.
روز معلم مبارک
 
***********
نقش معلم در دلهاست و دیگری جای او را نمی گیرد،
آن که دلها به عشق او زنده است، در دل عاشقان نمی میرد.
عزیزم روز ?? اردیبهشت روز معلم مبارک
 
***********
مهر ایزدی بر فراز دستانم بدرقه ی استادی که راه و رسم
درست زیستن را به من آموخت. امروز بهانه ایست
تا بوسه ای نثار دستانت شود و تبریکم را تقدیمت کند .
هفته ی مقدس معلم مبارک.
 
***********
معلم خوبم روزنه های روشنی که توی ذهنم باز کردی
هنوز دنبال نور میگردد…روزت مبارک
 
***********
در سپیده دم ازل ان زمان که سازندگی کائنات اغاز می گردید
و کتاب تکوین گشوده میشد نخستین کلمه ایی که با قلم تقدیر
بر دیباچه قاموس هستی نقش بست واژه ی زیبای استاد بود
و سر فصل این کتاب کهن به تعلیم و تربیت اختصاص یافت
همیشه و در همه چیز استاد من هستید
روزتان مبارک

+ نوشته شـــده در شنبه 90 اردیبهشت 3ساعــت ساعت 10:46 عصر تــوسط مرتضی صادقی | نظر
برچسب ها: پیامک
نظر آیةالله بهجت در مورد شخصیت مختار

  

یکی از پرسش‌هایی که در زمان حیات آیت الله العظمی بهجت از ایشان صورت گرفت پرسشی در مورد شخصیت مختار بن ابوعبید ثقفی بود. شرح پرسش و پاسخ آیت الله بهجت را به نقل از کتاب ورق‌های آسمانی در زیر می‌خوانیم…
شرح پرسش و پاسخ آیت الله بهجت را به نقل از کتاب ورق‌های آسمانی در زیر می‌خوانیم:
سؤال:
“نظر حضرتعالی درباره شخصیت مختار ثقفی که مورد تردید واقع شده است، چیست؟ علاقمندیم که دیدگاه شما را در این مورد بدانیم”.
پاسخ:
«مختار اهل نماز بود. او از اولیای خدا بود. نماز را با حال عجیبی می‌خواند. در شأن مختار همین کفایت میکند که قاتل دشمنان اهل بیت(ع) و قتله سیدالشهداء(ع) بود.
نقل است که میگفت: “فلانی را کشتم، فلانی را کشتم …” تا اینکه وقتی آخرین نفر را کشت گفت: “الان راحت شدم”.
دوره نهضت او شاید ؟ ماه بوده اما نوشته اند: هنگامی که آخرین نفر که «محمد اشعث» یا «شمر» بود را به قتل رساند گفت: “الان اگر بمیرم دیگر باکی نیست”. یعنی وقتی به نهایت مقصودش رسید گفت: “دیگر اگر بمیرم، غصه ای ندارم”.»
منبع: کتاب ورق‌های آسمانی/ محسن کمرهای زاده


+ نوشته شـــده در جمعه 90 اردیبهشت 2ساعــت ساعت 6:12 عصر تــوسط مرتضی صادقی | نظر
برچسب ها: مذهبی